انسان و زبان (از پیدایش تا معاصر)
فارسی زبان معیار
نوشته شده در تاريخ جمعه 26 اسفند 1390برچسب:, توسط محمد رضا فروزمند |

 

بنام خدا
دانش . علم . هنر . پیکره و تندیس فرهنگ حامعه را میسازند ؛ عدم یا ضعف هر کدام نابودی یا تضعیف آن جامعه را در بر دارد
دانش : از کدواژه . د + ن = دن . بمعنا ومفهوم . تمامی عمل کرد و عمل داد مسائل و موارد < نیز شکل و حالت >موجودات در واژه های . دانستن . دانائی . دانه ( یک دانه گیاهی همه مسائل و موارد معنا شده کدواژه در آن نهفته و بارور میشود ) دنیا ( مسلماً شامل تمام معنا و مفهوم میشود ) دنیا . دان . دانه . دندان . دنده . دنبه . ودنباله ( بصورت و حالت و شکل < کروی چرخشی .گرد و...> در معنا و مفهوم قرار میگیرد ) دنی و دنائت ( در منفی معنا و مفهوم )   
نکات مهم   1 – اصطلاح قرار گرفتن واژه ها 2- حروف دستوری ( در حدود یازده حرف باضافه که به اصل واژه افزوده میباشد ودر اصل وازه و کدواژه از آن کسرمیشود مثل آسمان . سم . با الف اضافه . سما . درواژه های معلوم . علیم .معلم . علوم . اعلم . عالم و............ در قواعد عربی زبان دانش و معیار . اصل واژه علم است و کدواژه آن . عل . میباشد که توضیح داده شده  )
علم : از ریشه و ملکول واژه . ع + ل = عل . ملکول واژه را بکار بردیم که معنای آن به زبان دانش و معیار ( علمی وعملی) معاصر دانشگاهی در ریاضی . فرمول های وفعل و انفعالات شیمی . فیزیک . و سایر علوم در واژه علم نهفته است . عل . در واژه های . علت . علج و علاج . علق و علاقه . علن و اعلان و........ قبلا بحث شده وبعضاً قابل بحث است ( فارسی بعنوان اول واولین در این طرح معنا شده پس < زبان دانش ومعیار فارسی > یا < فارسی زبان دانش ومعیار > یعنی < اولین زبان دانش و معیار > یا < زبان دانش و معیار اول > ) و توضیح دیگر که تکراری است ولی لازم ؛ همان ربان عربی و واژه های عربی میباشد که شرح داده شد فارسی و عربی  زبان دانش و معیار است ( اما عرب درزمان ساخت زبان دانش عرب بود عرب اولی عرب معاصر است عرب دومی عرب عرب است
عرب در معنا قرار میگیرد تا مسائل روشن گردد . ع + ر = عر بمعنای گسترده و کشیده وپهن و پهنه . باز . بی پرده و..... در واژه های . عرش و عرشه . عرصه .عرض وعرض و عریضه . عرق و عروق و معرق ( رشته های گسترده دربدن وغیر بدن مثل معرق کاری < کاشی کاری از ریشه . کش . همین ساختار معنائی را دارد > ) عربده ( صدای گسترده و کشیده . عار ( در منفی معنا . کوته و جمع و بسته ) .......
جا دارد چند واژه و کدواژه را که راه گشای مسائل عرب وعبری است در تجزیه و تحلیل قرار گیرد گر چه از واژه های علم و دانش و هنر و فرهنگ دور و دیر شد  
ب + د = بد : معنای این کدواژه . جابجا شدن . بودن . نابجا نا متعادل . تعیر حالت .در واژه های . بدل و تبدیل . بدو و بدوی ( جابجا شدن درانسان . در داد گاه و....... ) بدر . بدره بدری ( تغیر در مکان وحالت در ماه . انسان و......... ) باد ( تغیر و جابجائی هوا . < در شعر و انسان . نیست باد . نیست باد) بادا . مبادا ( جابجا شدن .هر چه بادا باد . مبادا بخوابی . مبادا اذیت کنی ) بدن ( جا بجا کردن و تغیر و تبدیل . غذا .هوا . خون . امواج فکری . سموم ) و.............
ع + ب = عب : بمعنای . درهم بودن و شدن و کشیدن . در میان شدن یا بودن . سکنا و محل شدن .اتحاد و اتفاق . باید بودن . شاید نبودن . در واژه های . عبری . عبارت . عبادت . عبا ء . عبس و عبوس . عبد و عبید .عبرت عابر . عبور .
عرب بدوی و بی هویت و بی وطن که دائم بصورت مهاجر و مهاجم و عاری از هر فرهنگی ( ساختار و تولید و زبان نوشتاری ) دختران خود را زنده بگور میکردند و پیامبر باچه رنج ومرارت و مشقتی توانست به آنها بفهماند این کارها غیر انسانی است و چه بلا ها بر سر او آوردند حتی برای از بین بردن و کشنش نقشه ها کشیدن که نقش بر آب شد وبا اینکه از ایرانیان بسیار تعریف و تمجید میکرد و در طرح قبلا ذکر شده عرب ها وحشیانه به ایران حمله کردند ( شرح وقایع را تاریخ جهان دارد و پس از مرگ او با خانواده اش چه کار کردند ( ایرانیان چه در صدر اسلام چه در معاصر مدافع و مداح و پذیرای آنان بوده وهستند .
اسلام .........سالم و سلامت    جسم و روح ( بدن و فکر ) در ضریب تولید و ساختار ( ایرانیان اولین مسلمانان جهان در سراسر تاریخ بودند ) رمز پیروزی انقلاب   
اسلام از ریشه ی سل به معنای کهن . سنت . قدمت ( همه موارد در صحت و سلامتی و انسانیت ) جنگ و صلح در واژه های .    سلام ( خیر و تندرستی را نسبت دادن .اصالت دیرینه و سنت انسان و سنت صلح )سلطه . سلحشور سلطان ( سلطان و شاه و هر واژه درصحت معنائی خود قرار میگیرد ). سلطنت . در منفی هم داریم مثل ( سلیطه سلب ..). دیگر واژه ها. سلک سالک . ا سلحه ( قدمت و سنت جنگ ) سلیقه . سلف و.............
دین : د + ی = دی . گذشته .گذر زمان در تعامل . تدارک .شکل گیری و سازمان و سامان داده شده . تحت نظارت و نظام در گذر زمان. مثل واژه های . دین ( نظم و ترتیب در رفتار و افکار و گفتار در گذر زمان ) . دید ( نظارت در گذر زمان ) . دیم . دایم یا دائم .دایره . دیه ( تاوان گدر زمان ) دایه ( سر پرستی و نگهداری در گذر زمان ) . د یس . د یو ( رشد در ضریب و طول زمان در همه موارد . هرجانداری که در طول زمان و رشد بیش از حد داشته باشد حرکات و رفتارخارق العاده و دایناسور هم در ردیف این واژه ها و کد واژه قرار دارد ) دیسک و دایره ( وسعت گرفتن و داشتن در ضریب زمان نسبت به مرکز ) دیار { وسعت مکان در طول زمان ) دیکته . دیکتاتور  
جن و انس
ج + ن = جن : بمعنای    محو وناپیدا بودن یا شدن .نا مشخص و نا شناخته. بودن و پیدا شدن . بودن وحس و لمس نشدن . چسب و کنار و محاط و ممزوج . شکل و جسم نداشتن و در پیدایش  و تکوین  قرارگرفتن  . مخفی و پنهان : مثل واژه های . جن . جان ( روح و روان ) جنین ( پیدایش و تکوین ) جنس و جناس . جنون  ( حالت غیر طبیعی و غیر عادی مخفی و نا پیدا ) . جنوب ( بشر حیات را از قطب مثبت و شمال < ایستاده و برآمده و بلند > آغاز کرده < آریائیان > و جنوب برای آنها نا پیدا و ناشناخته بود ) جنگ . جنگل . جند و جنود . جنب و جانب وجناب. جنب و جنابت . جنت . جناح . جناق ..........GENE . GENESIS.......... .
انس
ن + س = نس :  بمعنا و مفهوم : بافت و متصل و ادامه دار و زنجیری و مسلسل وار . در واژه های . نسل . نسب و نسبت و منسوب و.. نساء . نسوان ( ادامه نسل انسان از زن < مرد مرده زا زن زتده زا > ) نسج .نسوج . نساج . انس و انیس و مونس وانسان ( زنجیره خلقت < حاکم دنیا بعد از خدا >)  ناس ( مردم . زنجیره انسان ها ) نسخ و نسخه . در منفی منسوخ . نسق . نسک . نسیه............ناسیونال ...
د + د = دد  : دهنده .آنچه در توان داشتن . قادر به هر کاری در هر موردی. نهاد و نتیجه . مثل . دادار ( قادر مطلق ) دادا ( کسیکه بزرگ منش و سخی باشد .گویش همدانی. پدرانه ) ددی ( پدرانه ) دد ( در ادبیات . دد . و .د یو به شخصیت نا متعارف ................
نماز  : ن + م = نم ( از کوزه همان تراود که در اوست )   کد واژه . نم . بمعننا و مفهوم ؛ اثر نشانه . ظاهر شده باطن . آشکار شده پنهان . بروزآنچه در ذات و خمیره و سرشت باشد . مثل : نام . . نامه . نما . نمایش . نمو . نمود .نمونه . نمد ( با نم ناک کردن مستمر در زمان ساخت ) و................NAM….NM      A
صلوه : صل . صلح . اصلح . صلاح . اصل . اصالت . صلب . صالح ...........درستی . راستی . نیکوئی در علم و عمل . حاصل آن در نم و نمایش صلوة . غیر این ریا و تظاهر است .و..................
ملت : م + ل = مل   این ریشه و کدواژه دو حرفی بمعنا و مفهوم .ممزوج .چسبنده و چسبیده بهم یا به دیگری یا واسطه چسبندگی یا اتصال و تعلق گرفتن به چیزی . موردی . جنسی . وسیله چسبنده ای و واحدی و.....مُلک . مَلک .مالک. مملکت ( دارای حرف دستوری . م ) ملات . مل ( خاک مل  < در گویش کردی قسمت اتصال سر به تنه انسان . مل . میگویند . گردن > ) ملاح . مله ( شنا کردن چسبیده و متصل به آب ) ملا و املا ( خواندن درس و یاد گیری نهادی ) ملاء ( در ملاء عام . در میان و چسبیده به مردم ) مال ( هر وسیله و موردی درس تعلق قرار گیرد )  ملی .ملخ ( خسته شدم خودتان معنا کنید................
واژه های هنر و فرهنگ قبلا بحث کوتاهی شده است هر دو واژه از ریش وکدواژه . هن . بمعنای ساخ ت و تولید در همه چیز همه موارد    
یک باب هم برای دو گانگی نویسی الفباء باید نوشته شود
یک باب هم به آواء شناسی ( آواء نویسی . ساده . مرکب ) اختصاص داده میشود  
شاد روان دکتر حقشناس سر مسئله آوا شناسی همخوان ها در تلفظ هیچ نشان آوائی ندارند و نظریه ایشان که زبان هیچ هنجاری ندارد ازمن که عکس عقیده ایشان را داشتم خیلی بدش میامد آن قدر که در پایان جلسه ای در فرهنگستان علوم در دربند ...... ( شاید علت اصلی عدم مدرک من بود ) به هر جهت هر عنصر زبانی دارای بار آوا ئی است وبدون بار آوا ئی نه تولید و نه تلفط میشود ونه قابل ترکیب باعنصر زبانی دیگر میباشد مگر توسط بار آوا ئی عنصر زبانی قبلی که تولید و تلفظ شده ( هر عنصر زبانی با بار آوا ئی تا دو عنصر زبانی دیگر را میتواند تغذیه آوا ئی کند و آن حروف را در ترکیب واژه قرار دهد ( عناصر زبانی < حروف > مانند عناصر اجسام که دارای بار الکترون و نترون و سایر هستند وتوسط آنها اتم ها خاصیت ترکییبی در نظام خود میباشند عناصر زبانی نیز در خاصیت ترکیبی نظام خود هستند )    
زیبا
هرچیزی که در استاندارد مصرف و معیار باشد ؛ زیبا است ؛ در دید و نگاه ؛ درحس و لمس ؛ در شکل و حالت ؛ در طبع طبیعت ( گل مظهر و نماد زیبائی در طبیعت ) وآنچه در بکر خلقت و طبع انسان است ( زن مظهر و نماد زیبائی در خلقت ) 
ز + ی = زی . بمعنای ادامه حیات با ضروریات آن در ساخت و ساز بهینه و اصولی در واژه های . زیست . زیستن . زیور . زینت . زینب . تزئین . مزیت . مزین . زیب . زیبنده . زید . زیاد . زیر ( تحت نظر و نظارت درمقایسه رد یا تائید )
طرح چند فصل وباب در تحلیل وبررسی زبانهای لاتین ( انگلیسی در اولویت.. ) واژه نگار و سایر دارد که مختصربه ان اشاره میشود
Th در واژه های .mather . brother .   father   . و      …theحرف . د . فارسی است که از طریق زبان هندی درتخریب طول تاریخ . مهاجرت . دور از نوشتار چنین حاصل شده   ( اثبات زبان دانش و معیار در جهان واژه هائی که در زبان انگلیسی th دارد همان حرف . د . زبان بنیادی دانش و معیار فارسی است و واژه ها . مادر . برادر . و.......... بنیادی و فارسی است همه واژه ها در همه زبان ها باید تحت بررسی قرارگیرد    
این درفارسی نهاد . درون . نزدیک . درواژه های آئین . آئینه ( آ . دستوری و نشان جمع کلی ) و...  in درانگلیسی همین معنا رامیدهد           on همان . آن . فارسی با همان معنا ( رو . بالا . و دور )     to     این هم همان . تو . فارسی با همان معنا و تلفظ    . برو تو اطاق ( go to the roomواژه نگار : شکر . شکر . و کرم . کرم . کرم . و بر . بر . بر . بر . بر . بر . بر . بر . بر . بر. این واژه ها و کدواژه ها اگر آواء نگاری ( آهنگ لفظی ) شود هم در تلفظ هم در معنا هم در تمایز واژه ها از هم مشخص و هم قابل مصرف در گفتار و نوشتار ( در فصل و باب ویژه در تحقیق قرار میگیرد < to .too . two .تو . تو . تو ) تمام زبان های بی نوشتار . دور از نوشتار . جدا شده از نوشتار در طول تاریخ چنین سرنوشتی را دارند و مجدا تاریخ ساز شدند .واز واژه های خود نوشتار ساختند     
واژه های زبان های واژه نگار چینی و ژاپنی و سایر در تجزیه و تحلیل قرار میگیرد و در جدول بنیادی ساختار معنائی زبان مادر و اصلی ( زبان دانش و معیار فارسی ) مقایسه و مطابقت شده
پژوهش
پ + ژ = پژ : این ریشه و کدواژه بمعنای تدریجی و کم کم کسب کردن و بدست آ وردن در مثبت یا از دست دادن در منفی مانند . پژواک . پزمرده . پزوهش و پزوهنده . پژمان ..................
 اسفناج . آسفالت :     س + ف = سف . کدواژه سف بمعنای سخت .سخت بودن وشدن . خشک محکم . محکم بودن و شدن و کردن  و در حال و حالت در ضریب طول زمان. مثل  . سفر . سفره . مسافر . مسافرت  . مسافت . سفت . سفید ( هر چیزی در حال سفت و محکم و خشک شدن رنگ آن روشن تر و سفید تر میشود ) سفاک . سفله . سفیه . سفینه . سفال .آسفالت ( جمع و کلی سفال . در قدیم بام ها و خیلی جا ها را با سفال پوشش میدادند و در معاصر اصطلاح آسفالت گرفته ) اسفناج ( تیر آهن و نبشی داره . در لاتین هم موجود است ) و..........
عناب   :    ع + ن = عن . این کدواژه در معنا و مفهوم . پائین آمده وشده . حالت افتاده و آویزان . حالت از بالا به پائین . در حالت معلق و تعلیق مانند واژه های : عنب ( خوشه آویزان انگور ) عنقا . عنتر ( میمون دائما آویزان ) عناب ( پائین آوردن فشار خون ) عندلیب ( بلبلی که لانه خود را بصورت آویزان و معلق میسازد ) عنایت . عند اله . عندالمطالبه . 
م + ش = مش   : بمعنای .حالت و یکنواختی در . فلسفه . روش . عملکرد . خط ساخت .و تولید   . در واژه های . مشک ( یک روش و حالت در زدن و تکان دادن و رفت و بر گشت جهت گرفتن چربی و کره < کره از ریشه . کر وتکرار . همین معنا در ردیف خودش دارد > ) مشق ( یک حالت و روش در انجام کاری مثل مشق کردن سرباز یا مشق نوشتن شاگرد مدرسه و..) مشاء ( حالت و روش در فلسفه < فلسفه از ریشه . فل بمعنای چرخش و گردش . از هر طرف بچرخانی میچرخد > ) مش.مشی ( خط و روش و حالت در کار و کردار ) ماشین .machine   . ( یک روش و حالت دستگاه و کارگاه مثل قالی بافی . نساجی . sawing machine  فقط میدوزدtayp machine   فقط تایپ میکند  یا ماشین لباس شوئی ............ پس در زبان دانش و معیار . ch   ش میباشد  ( از آشفتگی های زبان های لاتین ) اگر از زبانشناس انگلیسی سئوال شود machine بمعنای دستگاهی که فقط یک روش کار انجام میدهد و مسئله ch  چگونه طرح را توجیه کند در اوایل نوشتن این سایت یک دانشجوی ادبیات دانشگاه ادینبورگ طراح طرح را مجنون خطاب کرد اما چند تشویقی هم داشتیم
بخت
ب + خ = بخ    کدواژه بخ . بمعنای . بسته و از دست رفته وداده در مثبت معنا و در منفی معنا عکس قضیه . در واژه های . بخت . باخت . باختر ( از دست دادن نور و روشنائی و در تاریکی شدن ) بخش . بخشش و بخشیدن . بخار . بخل . بخیه . و............ 
سخن
س + خ = سخ : در هم وبا هم و بهم شدن و بودن . محکم . سفت .مثل واژه های . سخن . سخت . ساخت . ساختمان . در منفی . سخی . سخاوت .....................
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, توسط محمد رضا فروزمند |

 

 بنام خدا  
یکی از دوستان که من وطرح ( کشف زبان ) را مورد لطف خود قرار داده وجهت تفهیم بهتر شدن طرح رهنمودهائی کرده اند و نیز توضیحاتی هم خواسته اند که برای همه خوانندگان این طرح وذهنیت آنها نسبت به طرح ضرورت دارد .  ( اما در آستانه هفتاد سالگی و یک انگشتی تایپ میکنم )   
 زبان دانش ( تولید و ساختار ) که معیار قرار گیرد ( از زبان دانش فارسی فقط گفتار و نوشتارش باقی مانده و پول نفت و جای خود را به دانش دانشگاه های جهان داده ) همه زبان های دنیا تحت شعاع آن قرار میگیرند ( همانطوریکه زبان دانش معاصر دانشگاه ها معیار ودر همه جای دنیا توسط گفتارو نوشتار حاکم است در این باره قبلا اشاره شده است .
پس بجای زبان عربی . ترکی . انگلیسی . چینی . کردی و...................همه زبان های دنیا این عنوان را ثبت میکنیم ...........فارسی زبان دانش و معیار  ................ وباید جواب همه زبان های دنیا را بدهد ..............    
و واقعاً زبان فارسی این توانائی و غنائت را دارد ................. در فصل و باب های آینده این مسئل ه و مسائل دیگر بحث خواهد شد .
نکته مهم : اگر بار ها عربی جزء فارسی آمده یعنی قسمتی از زبان دانش فارسی در قاعده ویژه که یکی از این ویژگیها ساخت دانش و نظم اشعار و ادبیات فارسی است ودر شرح الفباء تعداد حروفی که به عربی نسبت میدهند حروف معنائی و تغیر معنائی در واژه ها است ( شرح گسترده  ای دارد )  ودر ثلاثی مجرد ها همین بحث دوحرفی ها (کد واژه ها ) را در سه حرفی داریم  
 نکاتی دیگر
1-     جهانی شدن دانش معیار ( تولید و ساختار علمی و استاندارد و نظام و قانون مند کردن فرمولها وقضیه های ریاضی و فیزیک و شیمی وسایر علوم و اختراعات و کشفیات جدید ) چند سال است به این مرحله فبولی و اجراءرسیده و در دنیا عمل میشود ؛ درحدود پانصد سال وتقریباً از رنسانس ( انقاب فرهنگی و صنعتی ) به بعد سرعت گرفت و در این طرح کشف زبان ؛ عنوان ( زبان دانش و معیا ر معاصر ) را دارد   .
2-     با توجه به نکته قبل آیا بشر اولیه با توان فکری وذاتی و غریزی خود قادر نبوده در طول هزاران سال عمل و تجربیات و زبان های اولیه و ناقص خود را در یک زبان دانش و معیار قرار دهد ( یک جوجه بمحض اینکه سراز تخم در میآ ورد هم زبان دارد و هم حرکت وهم فکر هم همه درضریب غریزه < غریزه از ریشه وکد واژه . غر بمعنای دور . ازقبل > )  .
3-     ادامه بحث یک ودو ؛ در دانشگاه استاد ؛ زبان دانش معاصر را به دانشجو تدریس میکند مثلاً   h2o   آب بصورت فرمو ل و ساختار . استاد اب معاصر و موجود را مورد بحث و آزمایش قرار میدهد نه آب هزران هزار سال قبل ( طرح واژه های زبان دانش و معیار فارسی را به همین نحو بررسی میکند ) در غیر این صورت مسئله شکل و معنای دیگری پیدا مکند و نظام زبان دانش و معیار معاصر بهم   میخورد مگر مورد و مسئله تازه و کشف و اختراعی باشد که از همین زبان دانش و معیار معاصر دانشگاهی برای آن پدیده  استفاده میکنند . ( با این روش نه مورد انتقاد زبانشناسی ونه مورد انتقاد تاریخ قرار میگیریم به کشف زبان از معاصر به پیدایش میرویم و از واژه های زبان دانش و معیار فارسی بعنوان ( کربن 14 ) مانند زبان دانش و معیار معاصر دانشگاهی استفاده میکنیم .
4-     طرح ( کشف زبان ) زبان فارسی را باستناد دلائل قبل و با توجه ونتیجه گیری سه بند بالا زبان دانش و معیار قرار داده و واژه های موجود و معاصر را در تجزیه و تحلیل میگذارد .   
5-     هر چند مرا از این سخن مورد ملامت قرار میدهند اما حقیقت است من کرمانشاهی هستم و وزبان اصل و نسب من فارسی کتابی ( لفظ قلم )میباشد اما مهاجرت کرد ها به اطراف شهر و و استان و داخل شهر مردم کرمانشاه و کرمانشاهان را بنام کرد میشناسند ( ودر اثر دور شدن از فرهنگ نوشتاری درطول تاریخ و مهاجرت کرمانشاه و کرمانشاهان را کرمانشان با بسامد غیر استاندارد تلفظ میکنند درباره نوشتار و معنای کرمانشاه اشاره شده ) و حاشیه های ایران به همین نحو ( گرچه همه موارد از جمله زبان آنها به فارسی تبدیل شده است .   در محضر جناب اقای دکتر فریدون جنیدی استاد بزرگ شاهنامه در بتیاد نیشاپور ایشان برسر همین مسئله واژه کرمانشاه و کرمانشان مرا مورد غضب قرار دادند و با هدیه کتاب مهاجرت آریائیان و پذیزائی خانم ایشان بصرف چای ( تلخی و شیرنی ) من مورد مهر قرار گرفتم چندی بعد در مجلسی که ایشان سخنرانی میکردند و از مهاجرت آریائی ها میگفتند و اظهار داشتند این کتاب را خوانده اید من در فکربودم و توجه نکردم کسی جواب داد یانه اما اگر منظورش من بودم که بودم میدانستم اگر بحث کنم این دفعه کتک را میخورم .. چرا .. چون در آن کتاب واژه نعل را در شعر شاهنامه فردوسی با همزه ( الف همزه در زبان دانش و حروف دو گانه . ی . و .جایگاه خاصی دارند که شرح دارد ) نوشتار و چاپ شده بود در صورتیکه اگر از زبانشناس عرب پرسیده شود که ساختار معنائی و بنیادی واژه نعل چیست و چرا با عین مینویسند ایا میداند من برای صنم یک سال سئوال کردم که چرا با صاد مینویسند جوابی داده نشد ( البته طرح به هر دو جواب داده ودر سایت درج شده است )
6-     معیارگفتار زبان معیار . معیار نوشتار زبان معیار
7-     حاشیه ها کم کم به مرکز زبان فارسی ( لفظ قلم در ضریب واکه < لجه تهرونی > توضیح دارد ) نزدیک میشوند و بعضی ازآنها فراموش میکنند کجائی بودند ( نموداری از یکی شدن زبانها ومعیارگفتار در ضریب نوشتار . لفظ قلم . لفظ قلم معیلر در ضزیب بسامد و فرکانس معیار < سخنران یا گوینده رسانه                                                 
تهرون در لفظ آلوده . طهران در لفظ پاک ( هوای پس از باد و باران از ریشه طه )
لهجه شدن زبان فارسی در گفتار تهرانی ( طهرانی )
تعریف لهجه : لهجه از دو ملکول واژه . له . و . جه . تشکیل شده بمعنای له شدن جهات زبان ( قبلا شرح داده شده ) و از استاندار خارج شدن و قانون مندی و نظام زبان مادر . اصلی و ذانش و معیار .
زبان مادر واصلی ( دانش و معیار ) در چهار حالت و صورت در لهجه و تخریب قرار میگیرد .
1-     بسامد ( فرکانس ) فردی . جمعی  ( فقط در گفتار تائثیر گذار است و در معنا و مفهوم کمی و کیفی و نوشتار اثری ندارد .
2-     تغیر و جابجائی واکه ها ( مصوت ها ) تغیر معنا در کمیت وعدم تغیر در کیفیت .
3-     تغیر و جابجائی واج ها ( صامت ها . همخوان ها ) تغیر در کیفیت معنا  .
4-     تغیر هرسه حالت ( بسامد . مصوت . صامت ) زبان های دور از نوشتار . بی نوشتار . گنگ . مثل زبان های افریقائی و سرخ پوستان امریکائی  .
 لهجه زبان طهرانی فقط مصوت ها( واکه ها ) را تغیر میدهد ودرمفهوم و معنای واژه در کمیت است نه کیفیت  . مثل . ایران . ایرون . طهران . طهرون . آمد . اومد . سازمان . سازمون . دکان . دکون . خود تان . خودتون . کرمانشاه . کرموشاه . در موسیقی و در اشعار و نظم و نثر برای شیرینی و زیبائی واژه ها به کار میرود  . ( دراستثناء و گزافه وجهه خود را از دست میدهد )
لهجه طهرانی ؛ خط شکسته گفتار شیرین فارسی ( زبان دانش و معیار) است   
تجزیه تحلیل چند واژه دیگر 
سرخ .    سرخ کردن غذا : ( پنهان و مو میائی و ماندگار غذا ) س + ر = سر . این کد واژه بمعنا و مفهوم . راز . حالت و انجام پنهان و نا محسوس و غیر قابل رویت. نهان . در واژه های . َسر .   ِسر . سرایت .  سرقت . سریع و سرعت . اسیر و اسرا ( واکه ها در کمیت و دستوری . همخوان ها در کیفیت و ساختاری . سرد .................سرخی رنگ غذا های سرخ شده به سرخ اطلاق شده
بو .    بو دادن مواد غذائی  ( ماندگار و دوام غذا )
ب + و = بو : معنای این کد واژه . ماندن و ماندگار در نقطه و مکان و ساکن . مثل بوم و بومی بودن . بود و بودن . بوسه . بو گرفتن در جائی و در چیزی . بور ( هر چیزی در اثر ماندن رنگ و رخش را از دست دهد .....................   
 
غ + ز = غز . بمعنای آرایش و آرایش دادن داشتن . تجمع زیبائی  داشتن . نظم و نظام داشتن و نظامی بودن . در واژه های   . مغازه ( محل کسب آرایش شده و دارای نظام ) غز و غزال ( دختر و آهو نماد آرایش و تجمع زیبائی ) غاز ( آرایش و نظم در حرکت و پرواز ) غزوه ( آرایش جنگی و نظامی ) ...............
نکات مهم
1-      در اول یا وسط یا آخرواژه ها حروفی ( واک یا واج ) اضافه دارد که در این طرح حروف دستوری نام دارد

تعدادی از واژه ها در فارسی در کد بندی و جدول قرار میگیرد و تعدای ازآنها در زبانهای دیگر چه در تخریب چه بکر موجود است که در بحث و فصل خاص خود مطرح میشود .

 

انصاف است یک نفری و یک انگشتی دربرابر دنیا تایپ کنم . کمک کنید نظر دهید با این طرح ( کشف زبان ) یا ایران را جهانی کنید یا جهان را ایرانی کنید ................حافظ و سعدی و فردوسی و کوروش چنین کردند
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, توسط محمد رضا فروزمند |

بنام خدا

بخوانید تا بدانید

کتاب ( انسان و زبان از پیدایش تا معاصر )

جهانی شدن فرهنگ ایرانی و زبان فارسی و ممانعت از واژه های بیگانه در گرو علم و دانش درضریب تولید و ساختار است

( کاری که نسل دیرینه ایران و ایرانی انجام داد ؛ به شهادت تاریخ )

یک شاهنامه فارسی ( کتاب ملی ) را بی نهایت انسان ها میخوانند ؛ آ یا شاهنامه معیار است در نوشتار یا بی نهایت انسان ها در گفتار ؟ .......... ( لفظ قلم معیار است ) .

بی نهایت انسان ها بی نهایت بسامد ( فرکانس ) در تلفظ واژه ها دارند اما واژه های شاهنامه ( کتاب ملی ) فرکانس ثابتی دارد و لفظ قلم در ضریب آن میباشد در این صورت کتاب ملی ( شاهنامه ) معیار زبان فارسی معیار میگردد .

اولین انقلاب فرهنگی وصنعتی جهان ( رنسانس ) در زمان و دوران مادها و هخامشیان ( کوروش و داریوش ) اتفاق افتاده ( نماد منشور حقوق بشر ) به پشتوانه آنچه دنیا میداند و در کتاب های تاریخ اد یان اشاره شده است (آ ریا ئیان در سرزمین پارس بمرکزیت ایران ) .

اهورا مزدا : از دو واژه . اهورا . و . مزدا

اهورا : از ریشه و ملکول واژه . ه + و = هو . بمعنای در همه جا و مکان هر چیز حضور و موجود بودن و داشتن ( این کد واژه قبلا بحث شده)

مزدا : از کد واژه . م + ز = مز : بمعنای . ضریب عصارها در یک نهاد . نهاد پنهان . نهان طعم . نهائی و نهایت . مثل واژه های . مزه . مزار . مزد ( عصاره کار و کوشش ) . مزاح . مازیار ( ماز + یار ؛ مز و یر ) و..............

اهریمن : از دو کد واژه . هر . و . من . تشکیل شده ؛ هر . بمعنای همه جا و همه کس و همه چیز را شامل شدن ؛ من . بمعنای شخصیت ؛ پس .اهریمن یعنی شخصیت هرجا ئی و......( شیطان از ریشه : شی . بمعنا و شامل هر چیزی به هر شکلی ) و ( ابلیس از کد واژه : بل . بمعنای گسترده و همه جا بودن و حضور داشتن ) hurry man ) شخصیت عجول )

علم بهتر است یا ثروت ؟..............در بحث معنای این دو واژه می فهمیم سالیان سال چه اشتباهی در نوشتن این موضوع انشاء شده است .

دانشمندان و فلاسفه همچون ارسطو ا؛ افلاطون ؛ سقراط ؛ بقراط و هم ردیف آنان در بحث ها و جدال علمی زبان به دو دسته و نظر تقسیم شده بودند ؛ دسته ای عقیده داشتن زبان قرار دادی است و دسته دیگر به معنائی بودن زبان نظر دادند ( آنها از ساختار بنیادی زبان آگاه نبودند ) اما این طرح ( کشف نظام بنیادی ساختار زبان ) هردو نظر را در تحلیل و بررسی دارد .

در ساختمان لغت نامه دهخدا در محضر جناب آقای دکتر ستوده اظهار داشتم جهت نوشتن کتاب ( انسان و زبان < از پیدایش تا معاصر > ) باید همه دانستنی های جهان را دانست ایشان اظهار داشتن ( مگر میشه گفتم غیر از این نمیشه ) چون همه دانستنی جهان در زبان دانش ومعیار فارسی نهفته است .

ثریا : ث + ر = ثر . بمعنای نهاد . نشانه . ساختار نهادی . پهنه و نهایت . عصاره وجودی . توان بازو . فکر خلاق . هنر واحد . مثل واژه های . ثریا ( پهنه ونهایت . آسمان ) . ثار ( عصاره وجودی . خون ) . اثر ( هنرواحد . فکر خلاق ) . ثروت ( توان بازو . فکر خلاق < ثمره علم و دانش نه بلیط بخت آزمائی > ) .

خدا : اعلم ترین اعلم ها است .

علم : ع + ل = عل . این ملکول واژه بمعنای ؛ انجام ( کنش و واکنش . ذات و ترکیب ) در همه مسائل و موارد از جزئی تا کلی در جهان و کائنات در واژه های . علاج . علت . علاقه . علف ( اگر الف نوشته شود . از ریشه . لف . بمعنای در میان شدن و گرفتن مثل . لفاف . لفظ و ... ). اعلام . اعلان . معلوم .علی . اعلا . عالی . اعلم ........... ( نکته بسیار مهم که قبلا به آن اشاره شده زبان دانش و معیار شامل عربی و فارسی بصورت اخص و کلی و زبانهای لاتین و گویشها بطور اعم ؛ واژه نگار ( چینی . ژاپنی ) و بقیه در بحث های بعدی منظور شده است .

توجه داشته باشید عربی جزء فارسی است عربها فرهنگ نوشتاری نداشتند ایرانی ها به آنان آموختند ودر کتابت قرآن بسیار کمک کردند .

عدم همکاری اساتید محترم زبانشناس با این طرح ( کشف زبان ) عدم اگاهی آنان و جهان از نظام بنیادی ساختار معنائی زبان است و نیز مدرک گرائی مانع آن است . ( علم ؛ تحقیق ؛ پژوهش . حد و مرزی ندارد )

سایت های اینترنت ؛ نمایش دهنده علوم جهانی هستند . ( د نیا زیرنظر و انگشتان ما ) .

هر زبان که در جدول ساختار بنیادی نوشتارگردد زبان دانش و معیار میباشد و گفتار تابع آن معیار است ( لفظ قلم ) .

فارسی معیار ترین معیارها است .

آشنا از ریشه و کد واژه : ش + ن = شن . بمعنای سیال و سرگردان و مواج . در واژه های . شن . شنا . شناوردر آ ب و هوا و آشنا ( آ ؛ نشانه جمع . قبلا توضیح داده شده . آشنا بمعنای شناور و دائم در قکر و نظر ) شنیدن ( امواج صدا سیال و شناور ) شانه ( شناور کردن مو و ..) شانه ( چون شانه های انسان در حرکت و در آب دائما شناور است )شانس:(حالت و حرکت سیال و شناور) 

سوسک و سا س ( مامو رین تجزیه و تخریب )

 

 

س + و = سو : بمعنای . جدا و تجزیه کردن و شدن در اشیا . مکان . مواد . مسائل : . مثل . سوا . سور . سود . سوز ( در سرما و گرما جدا شدن هر چیز ) سوختن و سوخت ( جدا شدن و کردن در اثر سوختن ) سوسک ( تجزیه و تخریب )

س + س = سس ؛ این ریشه و کد واژه بمعنای تخریب پی و پایه و خرد کننده ( در منفی معنا ) در واژه های . سست . سا س. ( در مثبت معنا ) اساس ( پایه و پی و سفت )

کیمیاگری (علم شیمی) : ک + ی = کی . این کد واژه بمعنای . نیرو و راز ورمز پنهان . مبهم و نا شناخته . مثل کَی ( چه وقت ) کِی ( چه کسی ) کیا و کیاست ( فکر و فهم و نیروی پنهان ) کیش . ( راز و رمز پنهان ) کیسه و کیف ( محتوای پنهان ) کین و کینه ( دیرینه پنهان ) کیمیا ( ناشناخته و راز و رمز ) و .............

زبانشناسی جهانی که در ساختار بنیادی زبان در بن بست قرار دارد ؛ در آواء شناسی و واج شناسی هم دچار ضعف و اشتباه میباشد واین باعث تخریب و انحراف زبان میشود واز آن جمله آواء نویسی لاتین بر وازه های زبان فارسی است .

درکتاب های زبانشناسی فارسی از زبان فارسی به علت عدم آ گاهی از ساختار بنیادی زبان بسیار ایراد گرفته اند . مثل . سبد سه حرف است یا پنج حرف ( سَبَد ) ............ واکه ها ( مصوت ها ) با ( صامت ها ) واج ها تمایز ساختاری دارند ( در زبان های لاتین چنانچه حروف صدا دار مصوت ها از وازه ها برداشته شود آن واژه خوانده نمیشود اما در زبان معیار ودانش فارسی قابل خواندن است . مثل همین واژه سبد . در بحث های بعدی در این باره گسترده بحث میشود .

اثبات زبان فارسی در این طرح ( کشف زبان ) بعنوان زبان معیار فصل و بحث مقایسه واژه های زبان های د نیا با زبان فارسی باز میشود .

آواء شناسی و واج شناسی ویژه طرح ( کشف زبان ) هم نیز ارائه خواهد شد .